خاطراتی از دختر ایران (2)

ساخت وبلاگ

به عشق دل معلم شدم و در مقطع ابتدایی در کنار قشر معصوم و بی آلایش سالیان دراز همدل و همنوا بوده شور و حالی داشتیم و این زیباترین بخش از زندگی من است . چشمان مشتاق و امید دل های کوچکشان توانم را مضاعف می کرد سر از پا نمی شناختم لحظه ای را غافل نبودم برای تعلیم و تربیت و آرامش روانشان با جان و دل می کوشیدم .   

رشته ی تخصصی من مربی کودک است اما روانشناسی هم خوانده  ام ولی به خاطر فرزندان خود که دور از مادر نباشند فارغ التحصیل نشدم . در کنار همسر و سه فرزندم زندگی پر شوری داشتم . اما بخشی از زندگیم که همانند رویاست و گاه در آن سیر و سیاحت می کنم  دورانی است که در منزل پدر بودم همه ی تابستان ها را پس از تعطیل شدن مدارس به ییلاق می شتافتم به دیار نور می رفتیم و در دل طبیعت مانند فرزند خیالی ژان ژاک روسو "امیل" پرورش می یافتم . 

با طبیعت در آمیختن را تجربه می کردم . مبارزه با دشواری ها ، و تلاش برای معاش و نشو و نما نمودن را همراه با بوسه ی باد و باران ، کنار چشمه ساران و نغمه ی جان پرور پرندگان جانم پرورش می یافت و بال و پری از خیال می یافتم تا به پرواز در آیم . همانند : خواب پرواز که آسوده از زمین کنده می شوی و در فضا آرام و سبک در دست های نسیم به این سو و آن سو می تازی و غرق لذت و آرامش می شوی . 

آری انسان اولین نیازش به طبیعت است  و طبیعت پاسخگوی احتیاجات بشر است . 

اکنون پس از سال ها کار در فرهنگسرا ها به فعالیت ادبی ، فرهنگی مشغولم . بازنشستگی را سن آرامش و بهره وری می دانم اگر در گذر عمر به موقع تلاش کرده باشیم  

به اعتقاد من : 

تا جوانی بهره از گنج جوانیت ببر       تا به پیری بهره ور باشی زین بحر هنر  

علاقه بسیارمبه نوه ی عزیزم مانلی است که کودکی خود و فرزندانم را به نمایش می گذارد از پروردگارم می خواهم تا آخرین روز زندگیم هر قدمی بر می دارم برای رضای او باشد . 

از کتاب هایی که تا به حال به چاپ رسانده ام : مسافر ها  ، گنج جاودانه ، به سوی نور ، دختر ایران  است که به نظم تحریر شده اند .  

ارادتمند راضیه جلیلی

 

 

 

 


برچسب‌ها: خاطراتی از دختر ایران شب یلدا...
ما را در سایت شب یلدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raziehjalili بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 11:41