خاطراتی از دختر ایران (1)

ساخت وبلاگ

زندگی را با سادگی در محیطی شاد و افرادی صادق همراه با معیار های مذهب و قیود و سنت آغاز کردم به سال 1334 تهران . کودکی کنجکاو و بسیار حساس بودم ریز نقش و فعال هوشیار و زرنگ . پیش از اینکه به مدرسه بروم خواندن و نوشتن را آموخته بودم از دامن مادر و خواهر بزرگتر .

شعر و موسیقی را دوست داشتم موسیقی را از نوا های طبیعت و آوای دلنواز پرندگان و شعر را از لب مادر می شنیدم . دو بیتی های باباطاهر و قرائت سوره های کوتاه قرآن اعتبار کودکیم بودند . بازی را بسیار دوست داشتم و هرگز وسیله ای را خراب نمی کردم .

بعد از شروع به مدرسه عاشق مطالعه بودم از هر تکه کاغذ یا مجله ای که دست می یافتم

کتاب های زیادی خوانده ام ...

در کنار تحصیل به هنر هایی مانند خیاطی که مهارت بسیار داشته ام و گلدوزی و گلسازی با پارچه و گل آرایی و فن زیبایی را آموخته بودم ، دخترکان زیادی که به عنوان عروس به سر منزل بخت می رفتند برای ثواب می آراستم و از شادی آنان شادمان می شدم . دختر های ساده آن دوره که با مهارت دست هایم تغییر می کردند و به سان پری و حوری چشم ها را خیره می کردند .

عاشق گل وگیاه هستم  ، حیوانات به ویژه حیوانات اهلی را دوست دارم . 

در کنار تحصیل و هنر ، شعر می سرودم و به این شکل زندگی را زیباتر از آنچه هست در ذهنم جای میدادم . 


برچسب‌ها: خاطراتی از دختر ایران شب یلدا...
ما را در سایت شب یلدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raziehjalili بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 11:41