میرود آزر خرام و خوش نگار تا به آرامی بخوابد کشتزار بردمد روح خزان سرد و خموش باغبان آساید از جوش و خروش سوز و سرما چهره بنماید عیان تا که وصف الحال را باشد بیان فصل پاییز قشنگ و رنگرنگ میشود تسلیم یارش بیدرنگ یک شب طولانی و آغاز دی یک شب مستی نه از ترفند می یک شب شور و هیاهو بی حساب یک شب شعر و سرور و التهاب گرد هم آیند همه خورد و کلان با دلی شادان و خوش همداستان هم به گرمی آتشی برپا کنند دور هم بنشسته و نجوا کنند در شب زیبای یلدا خنده لب قصهها گویند از سودای شب شب چِره از هر رقم آماده است پر ز پیمانه اگرچه ساده است هندوانه با انار، آجیل جور روی کرسی مینهند با عشق و شور زان شب تاریک روشن خانهها گِرد هم شمع و گل و پروانهها یادمان شهر عاشق پیشگان این شب یلدا نشان باستان ای سیه گیسو شبی یا صبح نور کین همه آوردهای شور و وفور عشق و شوقی در دل ایرانیان پایهی مهر و صفایی بی گمان تا بنی آدم به هم پیوستهاند دل به مهر و مهرورزی بستهاند زیستن آغاز و فرجامش دمیست دوستی کن دوستداری عالمیستبرچسبها: شب یلدا 1397, ...ادامه مطلب